گفتگوهایی پیرامون
کنگره اول حزب اتحاد کمونیسم کارگری
یک دنیای بهتر: کنگره اول حزب در راه است. برگزاری این کنگره چه جایگاه خاص و چه جایگاه عامی در سیر تحولات سیاسی - تشکیلاتی حزب اتحاد کمونیسم کارگری ایفا میکند؟
سیاوش دانشور : احزاب سیاسی ای که به کشمکش جاری و بیوقفه طبقات اجتماعی ربط خاصی نداشته باشند، کنگره و افت و خیزهای آنها نیز بدرست توجه جامعه و جنبشهای سیاسی و طبقاتی را جلب نمیکند. حزب اتحاد کمونیسم کارگری چنین حزبی نیست. ما جریانی مارکسیستی و کارگری هستیم که با تمام ایرادات و نقاط ضعف مان بطور روزمره درگیر مسائل و مبارزه طبقه مان هستیم. ما جریانی کمونیستی کارگری و نماینده رگه متمایزی از مارکسیسم و کمونیسم پراتیک هستیم و برای به کرسی نشاندن این خط و توانائی و پتانسیل این جریان برای یک پیروزی سوسیالیستی اصرار داریم. ما جریانی نیستیم که صرفا برسر خلوص عقاید مارکسیستی پای میفشارد بلکه بدوا در موضع و منافع اجتماعی طبقه خاصی، طبقه کارگر، ایستاده ایم و به این اعتبار و از این جایگاه اجتماعی بر صحت دیدگاهها و سنت فکری و سیاسی و سبک کاری کمونیسم کارگری مارکس و منصور حکمت پای میفشاریم. پاسخ به این سوال را من با این مفروضات میدهم.
هر کسی که به تاریخ ما بعنوان مارکسیست و کمونیست کارگری عموما و بعنوان یک جریان حزبی خصوصا نگاه کند، می بیند ما دوره ها و جدالهای متفاوتی را پشت سر گذاشته ایم و امروز در آستانه کنگره اول حزبی هستیم که یک محصول این جدالهاست. اهمیت این حزب در درجه اول اینست که نگذاشت پرچم حزبی این سنت سیاسی مدفون شود: سنت اعتراض ضد سرمایه داری طبقه کارگر با پرچم مارکسیسم، سنت کمونیسم خود طبقه کارگر، سنت کمونیسم کارگری. جریان کمونیسم کارگری تحولات زیادی را از سر گذرانده و دچار انشقاقات مختلف شده است که گروهبندیهای اصلی آن یا به چپ رادیکال و پوپولیست تسلیم شده است و در کمپ ناسیونالیسم پرو غرب و دمکراسی و حقوق بشر بازی میکند و یا بعد از دوره ای تسلیم به نگرش و چهارچوبهای سوسیالیسم دو خردادی دچار بحران هویت و بی خطی و انزوا و خطر فروپاشی است. اگر یک محصول این وضعیت ایجاد ناامیدی و بی اعتمادی در میان کمونیستها و کارگران جنبش کمونیسم کارگری بود، از طرف دیگر خوارک تبلیغاتی برای طیف وسیعی از جریانات متفرقه چپ غیر کارگری و محافل مرتجع بورژوا و ناسیونالیستها فراهم کرد تا هرچه در توان دارند علیه کمونیسم کارگری و نفس انقلاب کارگری تبلیغات مسموم راه بیاندازند. ما ناچار بودیم کل این وضعیت را ببینیم و برای بازسازی جریان فکری و سیاسی کمونیسم کارگری در جبهه های مختلفی شمشیر بزنیم. ما ناچار بودیم این انتقاد متمایز کمونیستی کارگری را از زیر آوار تحریفات و سیاستهای راست بیرون بکشیم. ما موظف بودیم به این وضعیت تسلیم نشویم و نه فقط چهره کارگری و مارکسیستی کمونیسم کارگری را احیا کنیم بلکه این سنت سیاسی را بعنوان سنت اعتراض رادیکال کارگری علیه بورژوازی و حکومت اسلامی با قدرت بمیدان آوریم.
به این معنا و با کارنامه ای که این جریان مجموعا بجا گذاشته است، کنگر اول حزب، کنگره جریان اصلی کمونیسم کارگری است. کنگره سنت اعتراض رادیکال و کمونیستی طبقه کارگر است. کنگره برافراشتن پرچم رادیکالیسم افراطی در تقابلهای سیاسی است. کنگره حزب انقلاب کارگری است. کنگره تلاش برای پیروزی کمونیسم در ایران است. بجز این نمیتواند و نباید باشد. این کنگره، کنگره حزبی درخود و برای خود نیست. اگر اینطور بود اساسا موضوعیت نداشت و قابل بحث و اشاره هم نبود. هر حزبی، حتی حزبی مارکسیستی، اگر دستوری و کاری برای تغییر زندگی انسان امروز نداشته باشد، هیچ اهمیت اجتماعی ندارد. به فرقه ای میماند که راجع به خود و در ثنای خود میگوید اما نمیتواند در وضعیت میلیونها انسان واقعی و کنکرت، یعنی کارگران و مردم زحمتکش کوچکترین تاثیری داشته باشد. کمونیسم کارگری فرقه ای در کنار دیگر فرقه های چپ نیست. کمونیسم کارگری عاشق عقاید خود نیست. ما به سنت مکتب داری و حراست از عقاید خوب تعلق نداریم. ما به سنت کمونیسم پراتیک، سنت انقلابی و انتقادی کارگران کمونیست متعلقیم که برای زیر و رو کردن انقلابی جهان سرمایه داری تلاش میکنند. کمونیسم کارگری سنتی سیاسی است که باید روزی و در جائی پیروز شود و محصول این پیروزی مقدار زیادی آزادی و رفاه و خوشبختی برای همگان باشد و گرنه تاریخ مملو از عقاید خوب است که هیچوقت اهمیت پیدا نکرده اند. کنگره اول حزب باید کنگره برسمیت شناختن و درک درست و عمیق مسیری باشد که طی کرده ایم. بویژه باید نقاط ضعف و اشتباهاتمان را دقیقا بشناسیم و باید آگاهانه گامهای بعدی پیشروی را طی کنیم. کنگره اول حزب کنگره اعلام زنده بودن کمونیسم کارگری بعنوان جریانی مارکسیست و کارگری است که در جدال سیاسی ایران برای یک پیروزی تمام عیار کارگری و سوسیالیستی تلاش میکند و نیروی این پیروزی را به گرد خود فرا میخواند.
یک دنیای بهتر: حزب اتحاد کمونیسم کارگری حزبی نیست که چشم بر حقیقت ببندد٬ نقاط ضعف خود را بپوشاند و پیرامون نقاط قوت خود جنجال برپا کند. شما نقاط ضعف و قوت این حزب را کدامها میدانید؟ بطور مشخص حزب در زمینه نفوذ و ارتباط با جنبش کارگری و بخش رادیکال – سوسیالیست آن پیشرفتهای چشمگیری داشته است. این پیشرفتها بر مبنای کدام سیاستها بدست آمده است؟ چگونه باید فراتر رفت؟
سیاوش دانشور: نقاط ضعف برای یک جریان کمونیستی که با جنبش طبقه اش چفت است و طبق تعریف با نبض جنبش کارگری بالا و پائین میشود، چیزی جز نقاط ضعف همین طبقه بطور کلی نمیتواند باشد. اما اگر حزبی با کارگران بیگانه است آنوقت بحث نقاط ضعف دیگر پوششی برای بیربطی اجتماعی است. اگر طبقه کارگر و پیشروان طبقه بطور کلی و بنا به محدودیتهای تحمیلی سیاسی در موقعیت مناسبی نیست، موقعیت یک جریان کارگری نمیتواند متاثر از فاکتورهای محدود کننده اعتراض رادیکال کارگری نباشد. با اینحال حزب کارگری موظف است که به سوالات اساسی و روزمره مبارزه طبقه کارگر علیه بورژوازی پاسخ بدهد و بعنوان حزب سازمانده و رهبر اعتراض علیه سرمایه ظاهر شود. حزب کارگری فاکتور اختناق را میشناسد اما تسلیم اختناق نمیشود به این دلیل ساده که کارگران با اختناق دست از اعتراض و مبارزه علیه سرمایه نمیکشند. دامنه کار ما میتواند هر دوره ای محدود شود اما نفس سازمان کارگری و اعتراض کمونیستی در اشکال مختلف وجود دارند.
با این فرض، ما بعنوان حزب، علیرغم تلاشهای موفق و بیوقفه، هنوز نتوانسته ایم به نیازهای ضروری مبارزات جاری کارگران در مقیاس ایران و مراکز متعدد کارگری پاسخ دهیم. برای اینکار تلاش کردیم و بخشا نقشه عمل هم داشتیم اما نیرویمان آنطور که لازم و ضروری است پاسخگو نبوده است. ما بعنوان حزب در دانشگاهها علیرغم وجود هوادارانی حضور سیاسی نداشتیم و اساسا در این زمینه تمرکز نکرده ایم. ما بعنوان حزب نیروی موثری برای سازماندهی بخشهای دیگر جامعه، بعنوان مثال جوانان رادیکال نگذاشته ایم. لذا انعکاس حضور سیاسی ما در این قلمروها یا بسیار کمرنگ است و یا اساسا وجود ندارد. از نظر تشکیلاتی، در بدنه کادری موثر، توان مالی و امکانات که در کلید زدن پروژه ها اساسی اند، کمبود داشته ایم. در مواردی و در ابتدای تشکیل حزب برای مباحثی مانند "پروژه اتحاد کمونیسم کارگری"، علیرغم نشان دادن عملی نقد ما به گذشته و تاثیرات مثبت آن، نیرویمان از نظر سیاسی هرز رفت. در واقع دچار یک خوشبینی غیر ضروری بودیم که خود محصول نقد ضعیف سیاسی ما به جریانات موسوم به "کمونیسم کارگری" و چشم پوشی بر تفاوتهای سیاسی و جنبشی کمونیسم منصور حکمت بود.
نقطه قدرت حزب اما اتکا بر کمونیسم منصور حکمت بود که توانست علیرغم گیج زدنهای اولیه روی ریل قرار گیرد و بسرعت چهره یک جریان رادیکال کارگری و کمونیستی را ترسیم کند. ما بعنوان جریانی انتقادی مستمرا اپوزیسیون غیر کارگری را زیر نقد و فشار قرار دادیم و در این مسیر نقد کمونیستی را تیز و تیزتر کردیم. همین شفافیت فکری و سیاسی در ترسیم تفاوتهای این حزب با دیگر احزاب مدعی کمونیسم کارگری و جریانات دیگر چپ نقش مهمی داشته است. همین تفاوتهای فکری و سبک کاری در پیشروی ما در جنبش کارگری نقش اساسی داشتند. ما بسرعت وارد دریائی شدیم که بزرگی آن تصاویر کوچک قدیمی را حاشیه ای کرد و همراه خود افق حزب و رهبری و کادرهای آنرا را نیز تغییر داد. پیشرویهای ما در جنبش کارگری در هر قدم صرفا محصول این بوده است که حقانیت با کمونیسم رادیکال و سبک کاری است که منافعی جدا از منافع طبقه کارگر ندارد، سکتاریست نیست، مسئول است، معامله گر و یا متعصب نیست، سلاح نقد را زمین نمیگذارد، و حقانیت فکری و سیاسی اش را نه در شعار و هیاهو بلکه در پراتیک انقلابی جستجو و اثبات میکند. ما مخالف بزرگنمائی و کارهای شعاری و جنجال های ژورنالیستی هستیم اما به همان اندازه مخالف خود کوچک کردن هستیم و به موفقیتهای خود میبالیم. در عین حال میدانیم که این موفقیتها در قیاس با ابعاد وظایفمان هنوز ناچیز است. ما ضعفها و قدرتمان را میشناسیم و باید خودمان را برای جهش های بزرگ آماده کنیم. اعتبار و نفوذ کلام حزب در محافل کارگری و سیاسی موجب خوشوقتی ماست. اما این اعتبار باید به قدرت حزبی و سازمان قدرتمند و موثری که میتواند کارهای بزرگ صورت دهد تبدیل شود. هر تک عضو این حزب باید همواره ناراضی باشد و در اوج موفقیت برای تسخیر سنگرهای دیگر هجوم ببرد. حزب انقلابی باید انقلابی فکر کند و عمل کند. برای فراتر رفتن باید وسیعا سیاستهای حزب را در قلمروهای مختلف عملی کرد و سازمان و نیروی کادری عملی کردن این نقشه بزرگ را فراهم کرد و بکار گرفت.
یک دنیای بهتر: موفقیت کنگره از نقطه نظر شما منوط به پاسخگویی به کدام مسائل و معضلات پیشاروی حزب است؟ چگونه میتوان به حزب سیاسی کارگران و حزب "رهبر- سازمانده" تبدیل شد؟
سیاوش دانشور : کنگره چیزی جز بیان فشرده یک دوره پراتیک سیاسی نیست. کنگره فقط یک مناسبت تقویمی و اساسنامه ای نیست بلکه باید تخته پرش استحکام حزب و سازمانهای حزبی باشد. حزب باید به معنی وسیع کلمه ساخته شود و سلاح حزبیت انقلابی و کمونیستی برای دخالتگری گسترده در جدال سیاسی تیز و تیزتر شود. کنگره ضروری است که بر محورهای اساسی و اولویت های سیاسی تاکنونی که بصورت اسناد حزبی منتشر شدند مهر تائید و یا نقد و اصلاح خود را بزند. کنگره باید چهارچوب سیاستهای عملی حزب برای دوره آتی در داخل و خارج را ترسیم کند. کنگره باید بعنوان پرچمدار کمونیسم منصور حکمت خود را بشناساند و تمایزات خود را با جریانات مدعی کمونیسم روشن بیان کند. کنگره باید برای عملی کردن اهداف بزرگ حزب فراخوان دهد و بسیج کند و راسا در پیشاپیش این صف آلترناتیو قرار گیرد. کنگره باید امید و اعتماد به کمونیسم رادیکال کارگری را احیاء و منشاء بسیج کمونیستها و کارگران پیشرو حول حزب اتحاد کمونیسم کارگری شود. هر حزبی که متشکل کننده رهبران موثر طبقه و جنبشهای برابری طلب باشد و یا سیاستهایش در میان این لایه نفوذ داشته باشد، به حزب سیاسی طبقه کارگر و حزب رهبر و سازمانده اعتراضات انقلابی نیز تبدیل میشود. بیرون این دنیا تنها باید به بورژوازی لم داد و در چشم طبقه خاک پاشید و تئوریها را مطابق این پراتیک غیر کارگری دستکاری کرد.
فراخوان من به کارگران کمونیست و سوسیالیست، کمونیستهای کارگری و مردم شریف و انقلابی اینست که به این حزب بپیوندند. ما برای پیروزی به نیروی هزاران کادر برجسته و میلیونها انسان رزمنده و رادیکال و سازش ناپذیر نیاز داریم. پیروزی میتواند از آن کمونیسم کارگری باشد. جامعه ای آزاد و برابر و خوشبخت ممکن است اگر ما بدوا بخواهیم و برای عملی کردن آن بمیدان بیائیم. *